چرا در قرآن حکمی درباره ی برده داری نیامده است. آیا این دلیلی برای انتقاد رسانه های غربی از این کتاب نیست؟
پاسخ
ابتدا باید محضر مبارکتان عرض نماییم که از نظر اسلام، ارزش انسان ها به رنگ و زبان و جنسیت نیست، بلکه اسلام ارزش انسان ها را در میزان تقوا می داند. به همین دلیل یکی از مبارزات جدی اسلام، مسأله ریشه کن کردن برده داری بوده است، اما با شیوه ای خاص که ما برای روشن شدن بحث با توجه به کتاب شریف تفسیر نمونه مطالبی را از این کتاب گران بها خدمتتان ارائه می نماییم که انشاء الله با این توضیحات به جواب سؤال هایتان خواهید رسید.
طرح اسلام برای آزادی بردگان
آنچه غالبا مورد توجه قرار نمیگیرد این است که اگر نظام غلطی در بافت جامعهای وارد شود ریشهکن کردن آن احتیاج به زمان دارد، و هر حرکت حساب نشده نتیجه معکوسی خواهد داشت، درست همانند انسانی که به یک بیماری خطرناک مبتلا شده و بیماریش کاملا پیشرفت نموده است، و یا شخص معتادی که ده ها سال به اعتیاد زشت خود خو گرفته، در این گونه موارد حتما باید از برنامههای زمان بندی شده استفاده کرد.
صریح تر بگوییم: اگر اسلام طبق یک فرمان عمومی دستور میداد همه بردگان موجود در آن را آزاد کنند، چه بسا بیشتر آنها تلف میشدند، زیرا گاه نیمی از جامعه را بردگان تشکیل میدادند، آنها نه کسب و کار مستقلی داشتند، و نه خانه و لانه و وسیلهای برای ادامه زندگی.
اگر در یک روز و یک ساعت معین همه آزاد میشدند، یک جمعیت عظیم بیکار ظاهر میگشت که هم زندگی خودش با خطر مواجه بود و هم ممکن بود نظم جامعه را مختل کند، و هنگامی که محرومیت به او فشار میآورد به همه جا حمله ور شود و درگیری و خونریزی به راه افتد.
اینجاست که باید تدریجا آزاد شوند، و جذب جامعه گردند، نه جان خودشان به خطر بیفتد، و نه امنیت جامعه را به خطر اندازند، و اسلام این برنامه حساب شده را به نحو احسن تعقیب کرد.
این برنامه مواد زیادی دارد که رؤوس مسائل آن به طور فشرده و فهرست وار در اینجا مطرح میشود و شرح آن نیاز به کتاب مستقلی دارد.
ماده اول: بستن سرچشمه های بردگی
بردگی در طول تاریخ اسباب فراوانی داشته، نه تنها اسیران جنگی و بدهکارانی که قدرت بر پرداخت بدهی خود نداشتند به صورت برده درمیآمدند که زور و غلبه نیز مجوز برده گرفتن و بردهداری بود، کشورهای زورمند نفرات خود را با انواع سلاح ها به ممالک عقب افتاده آفریقایی و مانند آن می فرستادند، و گروه، گروه از آنها را گرفته و اسیر کرده و با کشتی ها به بازارهای ممالک آسیا و اروپا میبردند.
اسلام جلو تمام این مسائل را گرفت، تنها در یک مورد اجازه بردهگیری داد و آن در مورد اسیران جنگی بود، و تازه آن نیز جنبه الزامی نداشت، بلکه گاهی طبق مصالح، اسیران را بیقید و شرط یا پس از پرداخت فدیه آزاد می کرد.
در آن روز زندان هایی نبود که بتوان اسیران جنگی را تا روشن شدن وضعشان در زندان نگهداشت، و راهی جز تقسیم کردن آنها در میان خانواده ها و نگهداری به صورت برده نداشت.
بدیهی است هنگامی که چنین شرایطی تغییر یابد، هیچ دلیلی ندارد که امام مسلمین حکم بردگی را در باره اسیران بپذیرد. لذا می تواند آنها را از طریق "من" و "فداء" آزاد سازد، زیرا اسلام پیشوای مسلمین را در این امر مخیر ساخته تا با در نظر گرفتن مصالح مسلمین اقدام کند، و به این ترتیب تقریبا سرچشمه های بردگی جدید در اسلام بسته شده است.
ماده دوم - گشودن دریچه آزادی
اسلام برنامه وسیعی برای آزاد شدن بردگان تنظیم کرده است که اگر مسلمانان آن را عمل میکردند در مدتی نه چندان زیاد، همه بردگان تدریجا آزاد و جذب جامعه اسلامی میشدند.
رؤوس این برنامه چنین است:
الف - یکی از مصارف هشتگانه زکات در اسلام خریدن بردگان و آزاد کردن آنها است.[1] و به این ترتیب یک بودجه دائمی و مستمر برای این امر در بیت المال اسلامی در نظر گرفته شده که تا آزادی کامل بردگان ادامه خواهد داشت.
ب - برای تکمیل این منظور مقرراتی در اسلام وضع شده که بردگان طبق قراردادی که با مالک خود میبندند، بتوانند از دسترنج خود آزاد شوند(در فقه اسلامی فصلی در این زمینه تحت عنوان "مکاتبه" آمده است)[2]
ج - آزاد کردن بردگان یکی از مهم ترین عبادات و اعمال خیر در اسلام است، و پیشوایان اسلام در این مساله پیشقدم بودند، تا آنچه که در حالات علی(ع) نوشتهاند: «اعتق الفا من کد یده؛ هزار برده را از دسترنج خود آزاد کردند.»[3]
د - پیشوایان اسلام بردگان را به کمترین بهانه ای آزاد میکردند تا سرمشقی برای دیگران باشد، تا آنجا که یکی از بردگان امام باقر(ع) کار نیکی انجام داد. امام(ع) فرمود: «اذهب فانت حر، فانی اکره ان استخدم رجلا من اهل الجنة؛ برو تو آزادی که من خوش ندارم مردی از اهل بهشت را به خدمت خود درآورم.»[4]
در حالات امام سجاد علی بن الحسین(ع) آمده است که: خدمتکارش آب بر سر حضرت میریخت، ظرف آب افتاد و حضرت را مجروح کرد، امام(ع) سر را بلند کرد، خدمتکار گفت: "و الکاظمین الغیظ" حضرت فرمود: خشمم را فرو بردم. عرض کرد: "وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ" فرمود: خدا تو را ببخشد. عرض کرد: "وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ" فرمود: برو برای خدا آزادی.[5]
ه - در بعضی از روایات اسلامی آمده است: بردگان بعد از هفت سال خود به خود آزاد میشوند، چنان که از امام صادق(ع) میخوانیم: «من کان مؤمنا فقد عتق بعد سبع سنین، اعتقه صاحبه ام لم یعتقه، و لا یحل خدمة من کان مؤمنا بعد سبعة سنین؛ کسی که ایمان داشته باشد بعد از هفت سال آزاد میشود صاحبش بخواهد یا نخواهد و به خدمت گرفتن کسی که ایمان داشته باشد بعد از هفت سال حلال نیست.»[6]
در همین باب حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل شده که فرمود: «ما زال جبرئیل یوصینی بالمملوک حتی ظننت انه سیضرب له اجلا یعتق فیه؛ پیوسته جبرئیل سفارش بردگان را به من میکرد تا آنجا که گمان کردم به زودی برای آن ها مهلتی داده میشود که به هنگام رسیدن آن آزاد شوند.»[7]
و - کسی که برده مشترکی را نسبت به سهم خود آزاد کند، موظف است بقیه را نیز بخرد و آزاد کند.[8] و هر گاه بخشی از بردهای را که مالک تمام آن است آزاد کند، این آزادی سرایت کرده و خود بخود، همه آزاد خواهد شد.[9]
ز - هر گاه کسی پدر یا مادر، اجداد، فرزندان، عمو، عمه، دایی، خاله، برادر، خواهر، برادرزاده و یا خواهرزاده خود را مالک شود، فورا آزاد میشوند.
ج - هر گاه مالک از کنیز خود صاحب فرزندی شود، فروختن آن کنیز جایز نیست و باید بعد از سهم ارث فرزندش آزاد شود.
این امر وسیله آزادی بسیاری از بردگان میشد، زیرا بسیاری از کنیزان به منزله همسر صاحب خود بودند و از آنها فرزند داشتند.
ط - کفاره بسیاری از تخلفات در اسلام آزاد کردن بردگان قرار داده شده(کفاره قتل خطا - کفاره ترک عمدی روزه - و کفاره قسم را به عنوان نمونه در اینجا میتوان نام برد)
ی - پارهای از مجازات های سخت است که اگر صاحب برده نسبت به بردهاش انجام دهد، خود به خود، آزاد میشود.[10]
ماده سوم: احیای شخصیت بردگان
در دوران برزخی که بردگان مسیر خود را طبق برنامه حساب شده اسلام به سوی آزادی می پیمایند، اسلام برای احیای حقوق آنها اقدامات وسیعی کرده است و شخصیت انسانی آنان را احیاء نموده، تا آنجا که از نظر شخصیت انسانی، هیچ تفاوتی میان بردگان و افراد آزاد نمی گذارد و معیار ارزش را همان تقوا قرار می دهد، لذا به بردگان اجازه می دهد همه گونه پست های مهم اجتماعی را عهده دار شوند، تا آنجا که بردگان می توانند مقام مهم قضاوت را عهده دار شوند.[11]
در عصر پیامبر(ص) نیز مقامات برجسته ای از فرماندهی لشکر گرفته تا پست های حساس دیگر به بردگان یا بردگان آزاد شده سپرده شد.
بسیاری از یاران بزرگ پیامبر(ص) بردگان بودند و یا بردگان آزاد شده، و در حقیقت بسیاری از آنها به صورت معاون برای بزرگان اسلام انجام وظیفه می کردند.
سلمان و بلال و عمار یاسر و قنبر را در این گروه می توان نام برد، بعد از غزوه بنی المصطلق پیامبر(ص) با یکی از کنیزان آزاد شده این قبیله ازدواج کرد و همین امر بهانه آزادی تمام اسرای قبیله را فراهم کرد.
ماده چهارم - رفتار انسانی با بردگان
در اسلام دستورات زیادی درباره رفق و مدارا با بردگان وارد شده تا آنجا که آنها را در زندگی صاحبان خود شریک و سهیم کرده است.
پیغمبر اسلام(ص) میفرمود: کسی که برادرش زیر دست او است باید، از آنچه می خورد به او بخوراند و از آنچه می پوشد به او بپوشاند، و زیادتر از توانایی به او تکلیف نکند.[12]
علی(ع) به غلام خود، قنبر میفرمود: من از خدای خود شرم دارم که لباسی بهتر از تو بپوشم، زیرا رسول خدا(ص) می فرمود: از آنچه خودتان می پوشید بر آنها بپوشانید و از آنچه خود می خورید به آنها غذا دهید.[13]
امام صادق(ع) می فرماید: هنگامی که پدرم به غلامی دستور انجام کاری می داد، ملاحظه می کرد، اگر کار سنگینی بود بسم اللَّه می گفت و خودش وارد عمل می شد و به آنها کمک میکرد.[14]
خوشرفتاری اسلام نسبت به بردگان در این دوران انتقالی به اندازه ای است که حتی بیگانگان از اسلام نیز روی آن تاکید و تمجید کرده اند.
به عنوان نمونه، جرجی زیدان در تاریخ تمدن خود چنین می گوید: «اسلام به بردگان فوق العاده مهربان است. پیغمبر اسلام(ص) در باره بردگان سفارش بسیار نموده، از آن جمله میفرماید: "کاری که برده تاب آن را ندارد به او واگذار نکنید، و هر چه خودتان میخورید به او بدهید" در جای دیگر می فرماید: به بندگان خود کنیز و غلام نگویید، بلکه آنها را "پسرم" و "دخترم" خطاب کنید!
قرآن نیز در باره بردگان سفارش جالبی کرده و میگوید: "خدا را بپرستید، برای او شریک نگیرید، با پدر و مادر و خویشان و یتیمان و بینوایان همسایگان نزدیک و دور و دوستان، و آوارگان، و بردگان، جز نیکوکاری رفتاری نداشته باشید، خداوند از خودپسندی بیزار است."[15]
ماده پنجم - بدترین کار انسان فروشی است!
اصولا در اسلام خرید و فروش بردگان یکی از منفورترین معاملات است تا آنجا که در حدیثی از پیغمبر اکرم(ص) آمده است: «شر الناس من باع الناس؛ بدترین مردم کسی است که انسان هارا بفروشد.»[16]
همین تعبیر کافی است که نظر نهایی اسلام را در مورد بردگان روشن سازد و نشان دهد جهت گیری برنامه های اسلامی به کدام سو است.
و از این جالب تر این که یکی از گناهان نابخشودنی در اسلام سلب آزادی و حریت از انسان ها و تبدیل آنها به یک متاع است، چنان که در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام(ص) آمده است: «ان اللَّه تعالی غافر کل ذنب الا من جحد مهرا، او اغتصب اجیرا اجره، او باع رجلا حرا؛ خداوند هر گناهی را میبخشد جز(سه گناه): کسی که مهر همسرش را انکار کند، یا حق کارگری را غصب نماید، و یا انسان آزادی را بفروشد.»[17] طبق این حدیث غصب حقوق زنان، و حق کارگران، و سلب آزادی از انسان ها سه گناه نابخشودنی است.
همان گونه که در بالا آوردیم، اسلام تنها در یک مورد اجازه برده گیری میدهد و آن در مورد اسیران جنگی است، آن هم هرگز جنبه الزامی ندارد در حالی که در عصر ظهور اسلام، و قرن ها بعد از آن برده گیری از طریق زور و حمله به کشورهای سیاه پوستان و دستگیر کردن انسان های آزاد، و تبدیل آنها به بردگان، بسیار زیاد بود، و گاهی در مقیاس های وحشتناک روی آن معامله می شد، به طوری که در اواخر قرن 18 میلادی، دولت انگلستان هر سال دویست هزار برده را معامله میکرد، و هر سال یکصد هزار نفر را از آفریقا گرفته و به صورت بردگان به آمریکا میبردند.[18]
کوتاه سخن اینکه کسانی که به برنامه اسلام در مورد بردگان خرده گیری می کنند از دور سخنی شنیده اند، و از اصول این برنامه و جهت گیری آن که همان "آزادی تدریجی و بدون ضایعات بردگان" است، اطلاع دقیقی ندارند، و یا تحت تأثیر افراد مغرضی قرار گرفته اند که به گمان خود این را نقطه ضعف مهمی برای اسلام شمرده و روی آن تبلیغات دامنه داری به راه انداخته اند.[19]
آنچه در بالا مطالعه فرمودید گزیده هایی از کتاب تفسیر نمونه بود که با قدری تصرف خدمتتان ارائه نمودیم.
پی نوشت:
[1] توبه، آیه16.
[2] در زمینه مکاتبه و احکام جالب آن بحث مشروحی در جلد 14 تفسیر نمونه صفحه 459 و 467 آمده است.
[3] بحار الانوار، جلد41، صفحه43.
[4] وسائل الشیعه، جلد16، صفحه32.
[5] تفسیر نور الثقلین، جلد1، صفحه390.
[6] وسائل الشیعه، جلد16، صفحه36.
[7] همان، صفحه37.
[8] وسائل الشیعه، جلد16، صفحه21.
[9] شرایع الاسلام، کتاب العتق.
[10] وسائل الشیعه، جلد16، صفحه26.
[11] شرایع الاسلام، کتاب القضاء.
[12] بحار الانوار، جلد74، صفحه141، حدیث11.
[13] بحار الانوار، جلد74، صفحه144، حدیث 19.
[14] همان، صفحه142، حدیث 13.
[15] تاریخ تمدن، جلد4، صفحه54.
[16] مستدرک وسائل الشیعه، جلد2، کتاب تجارت، باب19، حدیث1.
[17] بحار الانوار، جلد103، صفحه 168، حدیث11.
[18] المیزان، جلد6، صفحه368.
[19] تفسیر نمونه، ج21، ص 416 تا 423.